وقوع انفجار مقابل شهرداری رباط‌کریم| فرماندار: این حادثه در دست بررسی است هشدار به ارسال‌کنندگان پیامک جعلی «ثبت شکوائیه» بازداشت و انتقال تاج‌زاده به زندان اصلاحات دفترچه ثبت‌نام آزمون دکتری ۱۴۰۵ اعلام شد تعطیلی برخی مدارس بندرعباس و استان هرمزگان در روز چهارشنبه (۱۴ آبان ۱۴۰۴) زلزله تنب بزرگ را لرزاند + جزئیات (۱۳ آبان ۱۴۰۴) ممنوعیت اجاره واحدهای مسکونی به صورت ساعتی و روزانه + فیلم مدیرکل جوانی جمعیت وزارت بهداشت: حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد سقط‌های جنین در کشور غیر عمدی است نسل «زِد» در کلاس‌های سنتی| بررسی چالش‌های تدریس سنتی معلمان در کلاس درس برای نوجوان امروز ۸۵ درصد خانواده‌هایی که اهدای عضو را رد می‌کنند، بعداً پشیمان می‌شوند رونمایی از ۳ بسته تربیتی درمورد جنگ ۱۲ روزه با حضور قالیباف (۱۳ آبان ۱۴۰۴) ابتلا به کرونا حین بارداری می‌تواند ریسک اوتیسم را در فرزند افزایش دهد زندگی بی‌تحرک چه بلایی سر بدن شما می‌آورد؟ کمبود شدید تخت‌های روانپزشکی کودک و نوجوان در کشور | تخت خالی نداریم جان‌باختن بیش از ۱۰ هزار نفر در تصادفات رانندگی طی شش‌ماهه نخست ۱۴۰۴ | خراسان رضوی، در صدر آمار تلفات فعالیت ۷ هزار و ۸۰۰ شرکت صوری به حالت تعلیق درآمد واریز معوقات حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی و مستمری بگیران به پایان رسید (۱۳ آبان ۱۴۰۴) آموزش بچه‌ها تنها راه پیشگیری از انتقال بیماری‌های واگیردار در مدرسه | خودمراقبتی دانش‌آموزی ثبت‌نام بیش از ۱۱۸ هزار داوطلب در آزمون دکتری نیمه‌متمرکز سال ۱۴۰۵ | مهلت ثبت‌نام تا ۱۶ آبان ادامه دارد بهترین ورزش‌ها برای کاهش درد آرتروز زانو کدامند؟ آخرین اخبار از واریز وام ۵۰ میلیون تومانی بازنشستگان تأمین‌اجتماعی (۱۳ آبان‌ماه ۱۴۰۴) خطر جدی برای دریای خزر | بیش از صد لاشه فک خزری در قزاقستان کشف شد کارت ورود به جلسه آزمون وکالت کانون وکلا منتشر شد (۱۳ آبان ۱۴۰۴) + شرکت بیش از ۹۸ هزار داوطلب در آزمون مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی: دانش‌آموزان ما در میدان شهادت حاضرند تسویه مطالبات بیمه تکمیلی بازنشستگان طی چند روز آینده | تأمین اجتماعی: بابت برخی تأخیر‌ها در پرداخت معوقات حقوق عذرخواهیم ضرورت تبدیل مدارس به فضای فرهنگی عاطفی و تربیتی هشدار سازمان غذا و دارو درباره بازسازی غیرمجاز ظروف نچسب ۳۴ تصادف در جاده‌های خراسان رضوی، طی شبانه‌روز گذشته (۱۳ آبان ۱۴۰۴) افزایش هشدار‌ها درباره روش‌های غیراصولی کاهش وزن
سرخط خبرها

شکایت عروس جوان از مادرش به اتهام کلاهبرداری و خیانت در امانت | من بی آبرو شده‌ام!

  • کد خبر: ۳۶۰۳۴۱
  • ۳۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۱
شکایت عروس جوان از مادرش به اتهام کلاهبرداری و خیانت در امانت | من بی آبرو شده‌ام!
عروس جوان با صدایی لرزان گفت که  مادرش از  او و  شوهرش کلاهبرداری کرده؛ اقدامی که  او را  نزد خانواده همسرش بی آبرو کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ از  دژبانی کلانتری خواجه ربیع گذشت و وارد سالن اصلی شد. دختر جوان که به سختی می‌توانست احساساتش را  کنترل کند، با جملاتی بریده بریده و نامفهوم حرف می‌زد. تنهاعبارت واضح و مکرر او، درخواست شکایت از یک زن به اتهام «خیانت» بود. او در پاسخ به پرسش‌های بیشتر سکوت می‌کرد و اصرار داشت که‌ می‌خواهد با یک زن صحبت کند. به درخواست دختر جوان، او را به اتاق مریم آرامی، مسئول مددکاری و مشاوره کلانتری خواجه ربیع، هدایت کردند. 

دختر جوان وقتی مطمئن شد کسی حرف هایش را‌ نمی‌شنود، خودش را «ستایش» معرفی کرد و با چشمانی اشک بار گفت: «مادرم از من کلاهبرداری کرده و‌ می‌خواهم از او شکایت کنم»؛ او شرح داد که چگونه مادرش او را از شش ماهگی رها کرده، اما پس از حدود هجده سال و پس از مراسم عقدش، ناگهان پیدایش شده است. 

عروس جوان با صدایی لرزان گفت که مادرش از  او و  شوهرش کلاهبرداری کرده؛ اقدامی که  او را  نزد خانواده همسرش بی آبرو کرده است. با ثبت اظهارات اولیه این عروس جوان، با توجه به حساسیت پرونده، سرهنگ روح ا... شجاعی، رئیس کلانتری خواجه ربیع، دستور رسیدگی فوری به این پرونده را صادر کرد.

در تحقیقات این پرونده، ستایش در جلساتی جداگانه جزئیات بیشتری از ماجرای کلاهبرداری مادرش را تعریف کرد. او با پرسشی عجیب صحبت هایش را شروع کرد: سریال ستایش را یادتان می‌آید؟ من آن سریال را چند بار دیدم.‌ای کاش می‌آمدند و از روی زندگی من فیلم می‌ساختند، باور کنید بیننده اش بیشتر بود.

زن جوان در ادامه مدعی شد که مادرش دو برادر و  پدرش را  زمانی که  او شش ماه داشته، رها کرده است. ستایش گفت که خاطره مادرش در ذهنش مدفون بوده تا اینکه پسری به خواستگاری اش آمده است. ستایش تعریف کرد: در روز خواستگاری، وقتی می‌خواستم سینی چای را ببرم، پس از هجده سال، برای اولین بار آرزو کردم کاش مادرم اینجا بود. چشمانم را بستم و او را در خیالم دیدم که به من می‌گفت: ستایش، برو دخترم و  نگران نباش.

آرزوی دیدن مادر

زن جوان ادامه داد: پای سفره عقد که نشستم، جای مادرم خیلی خالی بود. با وجود اینکه پدر و برادرانم هیچ چیزی برای من کم نگذاشته بودند، آن روز فقط مادرم را‌ می‌خواستم. سه روز پس از مراسم عقدم بود که برادرم به من گفت «مادر می‌خواهد تو را ببیند»، از شنیدن این خبر بال درآوردم؛ اما برای پذیرش این ملاقات، تصمیم گرفتم از پدرم اجازه بگیرم.

پدرم چیزی نگفت، اما به من هشدار داد که به این زن اعتماد نکن. برای اینکه پدرم ناراحت نشود، قرار ملاقات با مادرم را در خانه پدرشوهرم ترتیب دادم. وقتی مادرم را دیدم، خدا را شکر کردم. در آن ملاقات، من هیچ گلایه‌ای از مادرم نکردم؛ حتی وقتی او یواشکی به من گفت که دو فرزند دیگر از شوهر جدیدش دارد، آبروداری کردم و حرفی نزدم.

پدر درست می‌گفت

ستایش آن قدر از دیدن مادرش خوش حال بود که حرف او را برای تهیه جهیزیه اش باور کرد. مادری که گفته بود اگر مدارک عقد و شناسنامه را به او بدهد، می‌تواند از یک خیریه معتبر برای آن‌ها وسایل مهم زندگی را تهیه کند. ستایش مدارکی را که مادرش خواسته بود، به او داد؛ اما یک ماه طول کشید تا این مدارک را پس بگیرد.

 چند ماه گذشت و مادر همیشه به او می‌گفت «هنوز وسایل را نداده‌اند»، ستایش همچنان منتظر گرفتن وسیله بود تا اینکه شوهرش به او گفت که پس از اولین دیدار، مادرش با او تماس گرفته و به بهانه دوختن لحاف و تشک، ۶ میلیون تومان پول از او گرفته است؛ لحاف و تشکی که از آن‌ها هم خبری نشده بود. ستایش با شنیدن این حرف به شدت خجالت کشید و‌ می‌خواست از مادرش دفاع کند، اما سکوت کرد.

 او بلافاصله با مادرش تماس گرفت، مادرش پس از شنیدن موضوع ابتدا منکر گرفتن پول از دامادش شد، اما وقتی شنید او کنارش ایستاده و فیش این انتقال را در نرم افزار همراه بانک دارد، تماس را قطع و گوشی اش را خاموش کرد. ستایش تازه فهمید که چرا پدرش به او گفته بود به این زن اعتماد نکن.

جهیزیه دختر، به کام مادر

زن جوان در ادامه برای مسئول دایره مددکاری و مشاوره کلانتری تعریف کرد: من تمام ماجرا را برای عمه‌ام تعریف کردم. او من را بابت اعتماد به مادرم سرزنش کرد و ما به اتفاق هم برای پیگیری جهیزیه به سراغ خیریه رفتیم. مسئولان خیریه ابتدا به من برای داشتن چنین مادری و ازدواجم تبریک گفتند و بعد هم درباره کیفیت وسایل پرسیدند، گفتم: «کدام وسیله؟

من که هنوز چیزی نگرفته‌ام!»، مددکار به شدت متعجب شد و به من گفت که مادرت آن قدر پیگیری کرده که خارج از نوبت به او وسایلی از جمله یخچال، فریزر، جاروبرقی، ماشین لباس شویی، اجاق گاز و پنکه داده‌ایم. این فرد شماره مادرم را گرفت و روی بلندگو با او شروع به صحبت کرد. ابتدا از مادرم پرسید وسایل را به من داده؟

 او هم جواب داد: «بله که دادم. دخترم برای شما خیلی دعا کرده، دامادم می‌خواسته به خاطر نداشتن جهیزیه، دخترم را رها کند»، مددکار گفت: «دخترت باید برای پرکردن فرم به اینجا بیاید»، مادرم این را که شنید، دروغ هایش را ادامه داد و گفت: «دخترم مشهد نیست، به تربت حیدریه رفته. دامادم هم اجازه نمی‌دهد فعلا از خانه بیرون بیاید»

مددکار ادامه داد: «حیف شد یک سری وسایل دیگر هم برای دخترت آماده کرده بودیم.» مادرم از خداخواسته گفت: «خدا خیرتان بدهد، من فردا می‌آیم و‌ می‌برم»، با این حرف، مددکار عصبانی شد و سر مادرم داد زد: «زن چرا دروغ می‌گی؟ دخترت اینجا نشسته و صدای تو را‌ می‌شنود»، مادرم تماسش را قطع و گوشی را خاموش کرد.

دریافت مستمری به بهانه فرزندان

فروش جهیزیه تنهاموضوعی نبود که ستایش را مبهوت کرد. او در خیریه متوجه شد مادرش مدتی پس از رها کردن آن‌ها با معرفی دختر خواهر و دو پسر برادرش به این خیریه مراجعه کرده و با ادعای نگهداری از فرزندانش، هر ماه مستمری دریافت می‌کرده است. با تأیید تمام ادعا‌های ستایش در خیریه، به دلیل حساسیت خاص و خانوادگی این پرونده به دادسرا ارسال شد.

البته این زن پس از چندین بار دعوت به کلانتری نمی‌آمد، اما با شنیدن این جمله که شاید حضورش سبب سازش و رضایت دخترش شود، روز بعد همراه ستایش به کلانتری رفت. مادر ستایش در بدو ورود گفت: «نمی دانم دخترم چه گفته، ولی حتما تمام حرف هایش درست است. من هر جا لازم باشد را امضا می‌کنم.»

دخترم دروغ می‌گوید!

چند دقیقه پس از تشکیل این جلسه، مادر کم کم از تعارفاتش کاست. او درباره سرنوشت جهیزیه‌ای که به نام دخترش گرفته، ادعا کرد برای بازسازی خانه اش مجبور به فروش تمام وسایل شده است و همه آن‌ها را ۲۰ میلیون تومان فروخته است و این پول را از دو ماه دیگر به صورت اقساط به دخترش بازمی گرداند.

 این زن البته برای پس دادن کامل پول، بیست ماه فرصت خواست. ستایش که همین چند ماه قبل آرزو می‌کرد که‌ای کاش مادرش پیشش بود، دیگر طاقت تحمل مادرش را نداشت. او با امضا کردن صورتجلسه، اتاق را ترک کرد.

با بیرون رفتن دختر، مادرش مدعی شد که دخترش دروغ می‌گوید و او وسایل را فروخته و برای خودش لباس خریده است. هنوز حرف‌های این زن تمام نشده بود که ناگهان ستایش دوباره وارد اتاق شد. او رو به مادرش فریاد زد: «در طول عمرت آیا هزار تومان برای من یا دو برادرم خرج کرده‌ای؟» مادر در پاسخ فقط سکوت کرد و بدون هیچ صحبتی صورت جلسه را امضا کرد. با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی نهایی به دادسرا ارسال شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->